فنای عشق
چون عاشق معشوق را بیند اضطرابی در وی پیدا شود ، زیرا که هستی او عاریتی ست و روی در قبلة نیستی دارد . وجود او در وجد مضطرب شود تا با حقیقت کار نشیند ، و هنوز تمام پخته نیست ، چون تمام پخته شود و در التقا از خود غایب شود ، زیرا که چون عاشق پخته شد در عشق و عشق نهاد او را بگشاد ، چون طلایة وصال پیدا شود وجود او رخت بربندد به قدر پختگی او در کار .
آورده اند که اهل قبیلة مجنون گرد آمدند و به قوم لیلی گفتند : « این مرد از عشق هلاک خواهد شد ، چه زیان دارد اگر یکبار دستوری باشد تا او لیلی را بیند ؟ »
گفتند : « ما را از این معنی هیچ بُخلی نیست ، ولیکن مجنون خود تاب دیدار او ندارد . »
مجنون را بیاوردند و درِ خِرگاه لیلی برگرفتند . هنوز سایة لیلی پیدا نگشته بود که مجنون را مجنوز دربایست گفتن . برخاک درپست شد . گفتند :« ما گفتیم که او طاقت دیدار او ندارد .» اینجا بُوَد که با خاک سر کوی او کاری دارد .
گر می ندهد هجر به وصلت بارم با خاک سر کوی تو کاری دارم
زیرا که از قوت تواند خورد در هستی علم ، امّا از حقیقت وصال قوت نتواند خورد که اوثی او بنماند .
نکته ==========>
عزیزان خواننده اگر در فهم و درک منثورات بکار رفته و نیز لغات و کلمات مشکل ، به فارسی روان عاجز می باشند ، بنده را در قسمت نظرات مطلع فرمایند تا معنی این داستان را به فارسی سلیس قرار دهم .
سلام
مرسی که به کوچه بن بست ما سر زدین
من شما رو لینک کردم
در پناه خالق نیلوفرها شاد باشی..
سلام
امیدوارم که همیشه خوب باشی و ممنون که به من سر زدی خیلی قشنگ و جالب نوشتی و برات ارزوی موفقییت دارم برا مون دعا کن . . بای .
سلام دوست عزیز...
مرسی که به کوچه بن بست من سر زدین...و مرسی که به من لینک دادین...
مثل هیچ کس آپ شد..
در پناه خالق نیلوفرها شاد باشی...
سلام،خسته نباشید
لطف می کنید اگر به فارسی سلیس دربیارین مطلب رو
سلام ممنونم جالب بود فقط کمی زیر دیپلم بنویس ما هم بفهمیم راستی من تازه کارم و دوست دارم مدام بهت سر بزنم و اگه سوالی داشتم بپرسم اجازه دارم؟
ممنونم بای بای